.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فرشته ایست که سرچ هاش شمارو در گوگل ثبت میکند و اون دنیا لوتون میده. حواستون باشه خلاصه
.
تست مرد با یک ضربه
اگر به آینده ی خود اهمیت میدید
همین هفته بفهمید طرفتون چکارس
.
تو ماشین وقتی طرفت پشت فرمونه یه دونه بی هوا بخوابون پس کلش ...!!
۱- اگه هیچ عکس العملی نشون نداد تـــــــریاک کشیده...!!
۲- اگه زد زیره خنده عــــــــلف زده...!!
۳- اگه پرید بالا بــــــــنگ زده...!!
۴- اگه سکته کرد شیــــــــشه کشیده...!!
۵- اگه ازت لب گرفت کک زده...!!
۶- اگه فحش داد مستـــــــه...!!
۷- اگه زد زیره گوشت دندونات ریخت تو دهنت یارو سالمه خیالت راحت...!
منم باتعجب گفتم بله!!!
هيچى ديگه اونورصداى جيغ وهوار ده پونزه نفرميومد!
اصن ببينيداين كمبودشوهر چه ميكنه!
خواستم بهتون بگم درجريان باشين ترفندجديددختراس
مراقب خودتون باشين شماره ناشناس جواب ندین...
من برم ببینم مهرش چقدره شاید شد طلاقش بدم
موکل من فقط دست خودرا داخل پنجره ی خانه ای کرده و چند اشیا بی اهمیت را برداشته است .واقعا این عدالت نیست دست او که خود او نیست پس چرا برای مجازات یک عضو بدن همه ی عضو بدن باید مجازات شود !!!!!
قاضی که بسیار مجرب و کارکشته بود در جواب این وکیل میگوید :
بیان خوب و درستی است . من هم باشما موافقم پس من دست او را به یک سال زندان محکوم میکنم حال خود او میخواهد با دستش باشد یا بدون دستش !!!!
در ان لحظه متهم دست مصنوعی خود را روی میز گذاشت و رفت !!!!
در ان لحظه قاضی داد زد:
ای تو روحت
غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود)
در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند…
حالا می فهم،
ما با قصه خواب نمی رفتیم.
همون اول هنگ می کردیم!!
.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ دختره رو ﺩﯾﺪﻡ!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻮﻫﺎ ﺩﻡ ﺍﺳﺒﯽ، ﺍﺑﺮﻭﻫﺎ ﻫﺸﺘﯽ!
ﺧﻼﺻﻪ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺎﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﺗﻮ 10ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ پارک ﺩﻭﺑﻞ ﺯد!!
ﮐﻮﺭﺑﺸﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻢ
ﻓﻘﻂ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭﺵ بهرام ﺻﺪﺍﺵ ﺯﺩ!!!!
جک با صدایی ضعیف به همسرش گفت:
عزیزم چیزی هست که باید قبل از مرگم پیش تو اعتراف کنم.
...
همسرش جواب داد: هیچ نیازی نیست.
مرد پافشاری کرد و گفت: حتما باید این کار را انجام بدهم تا در آرامش بمیرم .
مرد ادامه داد: من با خواهرت ، با بهترین دوستش ، با مادرت و با بهترین دوستت رابطه داشتم.
همسرش به آرامی در پاسخ گفت:
میدانم عزیزم،من هم همین امروز فهمیدم حالا بخواب و بگذار که زهر کارش را انجام دهد!
١-جاسم فندك
٢-هاشم منقل
سرشونو از تو سانروف ماشین آوردن بیرون دارن عشق میکنن
یاد بچگیای خودم افتادم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه همچین حسی رو پشت وانت داشتم
مستـی با هستـی...
شکـار با نگـار...
نهـار با بهـار...
شمـال با نهـال...
دریـا با رویـا...
ویـلا با ژیـلا...
ماشیـن با نوشیـن...
خریـد با مهشیـد...
بازم میگن ما تنهـاییــــم!! :|
تعداد صفحات : 20